مقدمه همسرشت: در این یادداشت منظور نویسنده از سیس-هت (Sic-het) فرد همسوجنسیتی و دگرجنسگراست. این واژه ترکیب و کوتاه شدهی (cisgender) به معنی فردی که همسوجنسیتیست -در زمان رشد، خودش را با جنسیتی که برای او پیشفرض شده بود تطبیقیافته و همسو میداند- و (heterosexual) به معنی دگرجنسگرایی است. برخی از منابع فارسی ترنس این واژه را «غیرترنسِ دگرجنسگرا» ترجمه کردهاند.
همسرشت در این مطلب ترجمهای از (Sic-het) نمیدهد و در این یادداشت فارسی نویسیِ آن «سیس-هت» را منتشر میکند. لطفا برای ترجمه و تعریف آن به جامعه الجیبیتیکوییر و متحدین ما، به دفتر مجله پیام بدهید. همچنین اگر واژهای خواندید که با تعریف شما نادرست بود، لطفا به ما کمک کنید و ما را آگاه سازید.

با دوستی مشغول به گفت و گو پیرامونِ مسائل این روزهای جامعه دگرباشِ ایرانی بودیم که دوستم به این سری از پرسشها و مجموعا موضوع رسید:
«معمولا در ایران خیلیها بهانه دارند، که افراد جامعه الجیبیتیکیو+ بخاطر طرز رفتار، لباس و بیان «چندشآورند».
من میدانم که در نهایت از نظر بخش بزرگی از جامعهی افرادِ سیس-هت ایران، افرادِ الجیبیتیکیو+ با هر بیان و رفتاری، چندشآورند، اما اگر بخواهیم بگوییم، در صورتی که افراد الجیبیتیکیو+ را تحصیل کرده و مرتب و… ببینند، نمیتوانند به این راحتی انگ چندشآور بزنند. درست گفتهایم؟ یا حداقل یک قدم جلو رفتهایم؟ یا اشتباه میکنیم و اجازهی پیشداوری و زورگویی هنجاری به اکثریت سیس-هت دادهایم؟
این پرسشها (و در مجموع این موضوع)، از این جهت که پاسخ آنها برای فردیتِ دگرباش میتواند به منزلهی راهی برای کسب امنیت، آرامش و احترام برابر در جامعه و خانواده باشد، اهمیت و حساسیت فراوان داشته و قابل بررسی است.
نوشتهی زیر، پاسخی به این نوع از پرسشهایی است که در نهایت به یک طرح موضوعِ مرتبط با پذیرشِ فردیت دگرباش (الجیبیتیکیو+، رنگین کمانی، کوئیر) در جامعه و خانواده، منجر میشود.
مساله چیست؟
در تاریخ بیست و ششم ماه ژانویهی سال دوهزار و بیستِ میلادی، عمادالدین باقی، مردِ دگرجنسگرای نویسنده و پژوهشگر در زمینه «حقوق بشرِ اسلامی»، در زیر یک توییت، در واکنش به تصویر منتسب به ازدواج دو فرد همجنسگرا، که یکی از آنها با وجود داشتن ریش، برخلاف هنجار غالب جامعه سیس-هت، لباس منتسب به زنان را پوشیده بود، از یک کلمه استفاده کرد: «چندشآور».
در آن زمان عمادالدین باقی، خواسته یا ناخواسته، مبدل به نمایندهی بخش بزرگی از جامعه سیس-هت شد که افراد خارج از چارچوب هنجارهای رایج خود را «چندشآور» تصور میکنند. اکنون، سه پرسش پیش میآید:
۱. معنای «چندش» چیست و چه چیزی را میتوان «چندشآور» تلقی کرد؟
۲. دلیل «چندشآور» تصور شدن افرادِ دگرباش، از سوی افراد سیس-هت چیست؟
۳. آیا با نمایش تصویری تحصیلکرده و موجه و مورد پسند اکثریت از یک فرد دگرباش، میتوان نظر افراد را تغییر داده و گامی به جلو برداشت یا با این کار، تن به زورگویی هنجاری از سوی جامعه سیس-هت میدهیم؟
اصل موضوع
پاسخِ پرسش اول: معنای واژه «چندش»، براساس فرهنگ فارسی معین فارسی: حالت بیزاری است که از دیدن چیز ناپسند، به انسان دست میدهد. در نتیجه، «چیز ناپسند» همان «چندشآور» است اما شاخصهی «ناپسند» یا «چندشآور» قلمداد کردن یک چیز یا یک عمل چیست؟ یا به عبارت دیگر، چه چیزی را میتوان «چندشآور» قلمداد کرد؟
برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید از خود بپرسیم، آیا اصلا پاسخ جامعی برای این پرسش وجود دارد؟
جوامع گوناگون بشری، فرهنگ و خردهفرهنگهای خود در مورد پذیرش موارد مورد پسند و رد موارد ناپسند را با تأثیر از شاخصههای متعددی چون دین، شرایط بومزیستی، وقایع تاریخی و… شکل میدهند. از آنجایی که این شاخصهها در جوامع مختلف متفاوت است، موراد «مورد پسند» و موارد «ناپسند» در جوامع مختلف نیز متفاوت خواهد بود و ممکن است در هر فردی به صورت متفاوتی نمود پیدا کند و این نمود نهایتا محصول فرهنگیست که فرد در آن زندگی میکند.
به عنوان نمونه: تغذیه از حشرات در بخشهایی از زمین در فرهنگ جوامع انسانی (متاثر از شاخصههای گوناگون)، مورد پسند و در نتیجه عملی رایج است اما در بخشهای دیگری از زمین به دلیل تفاوت در فرهنگ عمومی، تغذیه از حشرات در فرهنگ جوامع انسانی، ناپسند و در نتیجه عملی چندشآور است.
اکنون، آیا میتوان به صورت دقیق گفت چه چیزی چندشآور یا ناپسند است و یا پاسخ جامعی برای این پرسش وجود دارد؟
خیر.
«چندشآور بودن» بیشتر از هر چیزی، یک نقطه نظر است که در هر فردیت (که محصول نهایی فرهنگ اطرافیانش است) متفاوت جلوه میکند.
پاسخِ پرسش دوم: با توجه به پاسخ پرسش اول، برای پاسخ به این سوال که دلیل «چندشآور» تصور شدن فردیت «دگرباش» از سوی افراد سیس-هت چیست؟ باید ابتدا به بررسی و واکاوی خود جامعه سیس-هت بپردازیم.
آلبر ممی (Albert Memmi)، در نتایج حاصل از پژوهشها و تفکراتش، اشاره میکند که «دیگر هراسی» به شکل خلاصه یعنی طرد دیگری به بهانه هر تفاوتی. به عبارت دیگر، «دیگری» در میان عموم افراد به دلیل تفاوتش «ناپسند» و یا همان «چندشآور» در نظر گرفته میشود و تا سر حد طرد شدن و حتی حذف فیزیکی ادامه پیدا میکند.
در جامعهی سیس-هتِ ایرانی، تحت تاثیر مفاهیمی از جمله «دین» و به شکلِ ویژه با آغازِ دورهی شهری شدن، قوانین لازم الجرایی تحت عنوان «هنجار» برپایهی جنسیتزدگی به شکل افسارگسیختهای به وجود آمده است. برخلاف شکل استاندارد مفهوم «هنجار» که صرفا کاربردش پاسبانی از حقوق فرد در روابط بین فردیست، این قوانین به شکل افسارگسیختهای جز-به-جز زندگی افراد را در برگرفته و فردیت افراد و حق انتخاب آنها را قربانی قوانین هنجار کرده است. از این رو، فردی که تابع قوانین هنجار نباشد از سوی عامه، «دیگری» قلمداد شده و دچار طرد شدن و یا حتی حذف فیزیکی توسط اکثریت میگردد.
در این بین، موجودیت فرد دگرباش، با هر شیوه تفکر، رفتار، حالات و… در تضاد با هنجار افسار گسیختهی جامعهی سیس-هت بوده و به همین دلیل «دیگری» شناخته شده و در نتیجه «ناپسند» یا «چندشآور» قلمداد شده و محکوم به طرد شدن و یا حتی حذف فیزیکی میگردد.
پاسخِ پرسش سوم: در پاسخ به این پرسش که هدف نهایی این نوشته است، باید گفت: اولا با توجه به اینکه زیستِ فرد دگرباش در تضاد با هنجار افسارگسیخته جامعه است؛ پس جامعهی سیس-هت با هر شکلی از فرد دگرباش که مواجه شود، چه تحصیلکرده یا غیرتحصیل کرده، چه موفق یا غیرموفق، چه معقول و موجه یا غیرمعقول و غیرموجه و… باز هم آن را «دیگری» و در نتیجه «ناپسند» یا «چندشآور» در نظر میگیرد.
دوما، قدیسسازی از شخصیتِ فرد دگرباش، مطابق آنچه که مورد نظر اکثریت سیس-هت میباشد، یعنی گرفتنِ حقِ انتخاب و فردیتِ فردِ دگرباش و از بین بردن این اصل، که فردِ دگرباش هم مثل سایرین وجوه مختلف و متفاوت شخصیتی داشته و احتمال انجام دادن عملی نادرست (به معنای آسیب زدن به دیگران) همانطور که برای افراد سیس-هت وجود داشته، برای فرد دگرباش هم موجود است (که در نتیجه آن شیوه مجازات دموکراتیک هم باید به یک شکل باشد).
سوما، در جامعهای استاندارد و بنا شده بر پایهی «حقوق شهروندی» و «حقوق بشری»، نه تنها التزامی برای به یک شکل درآوردن یا تغییر وجه حضور افراد نیست، بلکه هر فرد با هر شکل و شیوه زیستن، تا زمانی که حقوق فرد دیگر را زیر پا نگذاشته، آزاد است و در همه حال باید بهرهمند از موارد «حقوق شهروندی» و «حقوق بشری» باشد.
در این رابطه، فرد «دگرباش» باید به خود یادآوری کند که او پیش از هر چیزی به عنوان یک فرد، بر مبنای پایهای ترین بخش از حقوق بشری و حقوق شهروندی، دارای حق انتخاب برای شیوه زیستن خویش است که برای مقبول واقع شدن، از طرف جامعه سیس-هت (بر مبنای هنجارِ افسارگسیخته بنا شده) نباید این حق طبیعی خود را قربانی کند. این کار، نه تنها مشکل فرد دگرباش را حل نکرده و از چندشآور یا ناپسند خطاب شدنش جلوگیری نمیکند، بلکه همچنین زمینه ساز چشم پوشی فرد دگرباش از سایر مفاد حقوق خویش میگردد.
شایان ذکر است، سیستمِ هنجارِ افسارگسیخته، مدام در حال گسترش و در خود کشیدن وجوهِ مختلفِ هویت فردی و حق انتخاب وی بوده و سرسپردگی به آن در مراحل اولیه، زمینهساز فقدانِ کنش در برابر هنجارِ افسارگسیخته و پذیرش بیچون و چرای بخشهای دیگر آن خواهد شد.
نتیجهگیری
ایجاد چهرهی تحصیل کرده، موفق، معقول و یا موجه (مطابقِ نظرِ اکثریت) از فرد دگرباش به حل مشکل چندشآور خطاب شدنش توسط جامعه سیس-هت کمکی نمیکند؛ زیرا اولا، پیش از هر چیزی، صرفا وجودیت فرد دگرباش در تضاد با هنجار افسار گسیختهی جنسیتزده و مردسالارِ سیس-هت محور بوده و به همین دلیل «دیگری» و به تبع آن «چندشآور» یا «ناپسند» خوانده میشود.
دوما، انجام چنین کاری از سوی فرد دگرباش یعنی چشم پوشی از پایهایترین حق خویش یعنی حق انتخاب کردن. ضمن آنکه حقِ اشتباه کردن یا مجازات یکسانِ دموکراتیک از وی گرفته میشود و موجبِ تن دادنش به هنجار افسارگسیخته نیز میگردد. همین مورد زمینه ساز چشم پوشی فرد دگرباش از سایر حقوق خویش در برابر پیشروی هنجار افسار گسیختهی جامعه سیس-هت و تبدیل به باجدهی مداوم به این سیستم شده که میتواند موجب حذف فرد دگرباش و بیبهره شدن او از تمام حقوقها شود.
به عبارت دیگر، تلاش افراد دگرباش (الجیبیتیکیو+، کوئیر، رنگینکمانی) باید در جهت تغییرِ قوانین و ساختارِ هنجارِ جامعه باشد تا مسئله به شکلِ ریشهای حل شود. به راستی، تن دادن به این قوانین و ساختارِ هنجاری باعث از بین رفتنِ هویت فرد دگرباش و فردیت او میشود.