پس از انتشار بیانیه خبری شش رنگ درباره قتل سید علی فاضلی منفرد معروف به علیرضا، جامعه همجنسگرایان، دوجنسگرایان، ترنسها، کوییرها و… ایرانی، (الجیبیتیکوییر)، نسبت به شیوه خبررسانی شش رنگ واکنش شدیدی نشان دادند و سیل انتقادات خود را روانهی مجموعه و مدیر شبکه شبکه لزبینها و ترنسجندرهای ایرانی، شش رنگ کردند. برخی از آنها در محافل خود میگفتند: شش رنگ در خونِ علیرضا نان زده تا کنایه به بهرهبرداری اقتصادی از مرگ این جوان همجنسگرای اهوازی داشته باشند. در اینجا تلاش میکنم تا نقدهای آنها و شیوهی شش رنگ را بررسی کنم.
شش رنگ کیست؟
آن طور که در صفحه درباره ما از وبسایت نوشته شده، «شش رنگ، شبکه لزبین ها و ترنسجندرهای ایرانی، با هدف افزایش آگاهی درباره حقوق جنسی، مبارزه با هموفوبیا (همجنسگراستیزی) و ترنسفوبیا و خشونت علیه زنان همجنسگرا و ترنسجندر در سال ۱۳۸۹ تشکیل شده است.»
در سال 1389، دو سازمان در کانادا و چند مجموعهی کوچک در دنیا برای دفاع از حقوق افراد همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنس و کوییر ایرانی فعالیت میکردند که عموما مردان همجنسگرا محوریت کنشگری را بر عهده داشتند. همین طور بدنهی جامعه همجنسگرایانِ وبلاگنویس نیز با حضور مردان همجنسگرای بیشماری، مطالبهی مرد محوری داشت. آبان ماه این سال، 17 زنِ همجنسگرا در نزدیکی شهر کلن آلمان گرد هم میآیند تا ورق را برگردانند و یک اجتماع منسجم از زنان لزبین برای دفاع خودشان از خودشان تشکیل دهند تا این شکاف را پر کنند. شادی امین در گزارشی منتشر شده از وبسایت شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی مینویسد «در عین حال همه ما نقد های جدی به سازمان های موجود مدافع همجنسگرایان داریم و می دانیم که دفاع از زنان لزبین و ترانس در وهله اول از خود ما بر می آید. گفتمانی جدا از گفتمان مردانه رایج و غالب نیاز است.» در ادامه او از دو نظر درباره همکاری و یا حضور مردان همجنسگرا مینویسد: «دو نظر مطرح میشوند. یکی که بر برگزاری مستقل این نشست بدون حضور مردان همجنسگرا پای می فشارد و معتقد است هر چند ما در مبارزه با هموفوبیا در بسیاری از نکات با مردان همجنسگرا منافع مشترک داریم اما در عین حال در مناسبات قدرت و در جامعه مردسالار کنونی لازم است که زنان لزبین در ابتدا رئوس مطالبات خود را جمعبندی کرده و سازمانیابی خود را شکل دهند و با همجنسگرایان مرد به طور موردی وارد اتحاد عمل شوند. نظر دیگری که شهرزاد مدافع آن بود معتقد بود که ما بایستی برای این نشست نیز مردان گی را دعوت میکردیم و مبارزه علیه هموفوبیا با همکاری با مردان همجنسگرا گره خورده و جای آنها را در این نشست نیز خالی می دید. روند جلسه و فضای حاکم بر آن بر نظر اکثریت جمع و حضور مستقل زنان لزبین و ترانس صحه میگذارد و همکاری موردی با مردان همجنسگرا را نیز جزیی از برنامه های آتی خود میداند.»

در پایان این نشست، نامِ شش رنگ برای وبسایت انتخاب میشود و تحت تاثیر تماشای یک فیلم درباره افراد ترنس، قرار میگذارند تا در جلسهی بعدی درباره این افراد نیز گفتگو کنند.
در اردیبهشت 1392، به مناسبت 17می، بیانیهای منتشر میکنند که دستاوردهای آنها در آن ذکر شده است. شش رنگ میگوید: «در جامعه همجنسگرایان و ترنسجندرهای ایران، سعی کردیم رنج ها، مطالبات و هستی همجنسگرایی زنانه را که تاکنون به دلیل تسلط گفتمان همجنسگرایی مردانه، در حاشیه مانده بود، به متن مبارزات همجنسگرایان ایرانی بیاوریم.»
در اردیبهشت 1394، در حالی که بسیاری همکاری با شش رنگ را خاتمه داده بودند، بخاطر پخش مستند زیر تیغ جنسیت، شادی امین و آرشام پارسی وارد درگیری شدند. سایت خبری خودنویس به سردبیری نیکآهنگ کوثر، آرشام پارسی را برای سردبیریِ ویژه روز 17می انتخاب کرد تا مطالبی در مبارزه با همجنسگراهراسی منتشر کند. برخی از آن مقالات، بدون نام بردن از شادی امین، با نشانی دادن به شخصیت او، اتهام و افتراهایی به او وارد کرد. این به تشدید درگیریها منجر شد تا در نهایت یک وبسایت به شکل منسجم علیه شادی امین و شادی صدر (هر دو از مدیران عدالت برای ایران) افترا افکنی کند. سه سال بعد در دادگاهی در تورنتو، آرشام پارسی مسول این وبسایت افترا معرفی شد که به تفصیل در این پست درباره آن نوشتهام.
بنظرم، در سالهای اخیر روش کنشگری شش رنگ به نوعی تغییر کرده؛ زیرا در یکی-دو سال پیش، شادی امین به عنوان هماهنگ کنندهی «شبکه» معرفی میشد اما امروز به عنوان مدیر مطرح میشود. بین مدیر و هماهنگکننده ایدئولوژی بسیار متفاوتی وجود دارد. بنظرم شادی امین از ایدههای همیاری و چپگرایانهی خود به ایدههای سرمایهداری دگردیسی داشته و شیوهی کنشگری جمعی او نیز به سلیبریتی محور شدن جهش یافته است. فاصله گرفتن بیش از پیشاش از بدنهی جامعه و ارتباط صرفا کاری با افراد الجیبیتیکوییرِ غیر از همکارِ شش رنگ از جمله نتایج این چرخش نظر است.
ایران ۱۴۰۰ و جامعه الجیبیتیکوییر ایرانی
ایران ۱۴۰۰ برای افراد همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنس، کوییر و… (الجیبیتیکوییر) بسیار متفاوت از سالهای پیش است. حقوق افراد الجیبیتیکوییر در کانون توجه افکار عمومی کشورهای توسعه یافته است. عموم افراد جامعه رنگینکمانی به دلیل تنوع فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، نژادی و اعتقادی، میتوانند با گروههای به حاشیه رانده شده و یا تحت ستم ارتباط نزدیکی برقرار کنند. افراد الجیبیتیکوییر عموما به دلیل به حاشیه رانده شدن چندگانه و یا ستم مضاعف، مظلومیتِ غیرقابل انکاری دارند. به همین جهت، حسِ همزادپنداری قدرتمندی به افراد الجیبیتیکوییر موجود است. هرچه بیشتر افراد رنگینکمانی خودشان را نشان دهند، این قدرت بیشتر میشود. در کشورهای پیشرفته، با گذر زمان و مبارزهی مدنی، افراد جامعه الجیبیتیکوییر مشاهدهپذیری بیشتری داشتهاند؛ پس احساسات و همزادپنداری بخش قابل توجه از از جامعه را با خود همراه دارند. همین طور حضور گستردهی افراد این جامعه در صنعت سرگرمی و رسانه، محبوبیت و غروری به جامعه داده که در راه رسیدن به حقوقشان پیشرواند.
در این بین رسانههای بینالمللی فارسی که در کشورهای آزاد و متنوع فرهنگی برنامه سازی میکنند، مجبوراند برای نشان دادن حمایت خود و ادامهی بقا در کشور ساخت برنامه، از حقوق افراد الجیبیتیکوییر ایرانی نیز حمایت و نسبت به مشاهدهپذیری آنها اقدام کنند. با گسترش شبکههای بینالمللی و محبوبیت آنها نسبت به رسانههای رژیم، این رسانهها مخاطبان بسیاری یافتهاند. پس این برنامهها تماشاگران بیشماری دارند و رفته رفته افراد بیشتری را با افراد همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنس و کوییر همراه میکنند.
از طرف دیگر، فراگیری شبکههای اجتماعی و برقراری ارتباط بین افراد الجیبیتیکوییر با غیر از آنها، ائتلاف و گروههای نامنظمی ساخته که در جهت براوردن حقوق افراد الجیبیتیکوییر و مشاهدهپذیری جامعه رنگینکمانی یاریگر بوده است. این شبکههای اجتماعی صدایی به بدنهی جامعه داده است تا از تکگویی یک جمع، گروه و یا سازمان کاسته شود و افراد مستقل با دغدغههای برابری نیز مورد توجهی افکار عمومی و رسانههای جریان اصلی قرار گیرند. در چنین شرایطی، یک موج انتقاد میتواند مانند سیل، جمع، گروه، تشکل، شبکه و یا هر سازمانی را با خود ببرد.
از انتقاد تا افترا
شش رنگ نیز از ابتدای کار خود با نقدهایی روبرو بود که با گذر زمان بسیاری از آنها انباشته شده است. در حقیقت شش رنگ کمتر برای پاسخگویی درست به این نقدها اقدام کرده است. شاید یکی از دلایل آن شیوهی نادرست در بیان برخی از انتقادات بوده و این به ضد جریان عدالتخواهی برای جامعه الجیبیتیکوییر تمام شده است. اگرچه، گروهی دیگر از جامعه الجیبیتیکوییر عقیده دارند که تکبر، غرور و امتیاز از جمله دلایل عدم پاسخگویی آنها به بدنهی جامعه است.
برای مثال، شفافیت مالی از مسایل بسیار مهم برای افکار عمومی جامعه الجیبیتیکوییر بوده و در این راستا گامی جدی برداشته نشده است. هفت سال پیش در این پست به مساله شفافیت مالی برای ایرکو و ایرکر اشاره کردم که در واکنش ایرکو گزارش دو سال یکباری منتشر کرد اما در وبسایت شش رنگ هرگز چنین گزارشی ندیدم. حال آنکه مدیر شش رنگ، شادی امین از اعضای هئیت مدیرهی سازمان ایلگا است و این سازمان در گزارش سالیانه خود منابع مالی و خرجیهای خود را معرفی میکند.
گرافیک سازمان ایلگا از دریافتیهای مالی خودگرافیک سازمان ایلگا از خرجیهای مالی خود
در سال 1394، وبسایتِ افترا، تلاش کرد با افترای پولشویی به شادی امین، چهرهی او را تخریب کند. آنها تصویری از وبسایت دولتی، که در اختیار عموم بود، را کنار مطالب خلاف واقع قرار دادند و تلاش کردند ذهنیت افکار عمومی را تخریب کنند. این شیوه نیز همانند عدم پاسخگویی و شفافسازی مالی، آسیبهای جدی به جامعه الجیبیتیکوییر ایرانی زد.

انباشت انتقادات
یکی از مهمترین انتقاداتی که از سالهای ابتدایی به شش رنگ گرفته میشود، محدودیت حضور مردان همجنسگرا در این سازمان است که در ابتدای تشکیلِ شش رنگ، شادی امین در این باره توضیح داده و در بالا منعکس کردم. با این حال، مسالهی «همکاری موردی با مردان همجنسگرا را نیز جزیی از برنامه های آتی» شش رنگ میبایست انتظار داشت که از نظر جامعهی مردان همجنسگرا این امر عملی نشده است.
از سوی دیگر، امروز با گذشت زمان و کنارکشیدنِ بسیاری از مردان همجنسگرا از کنشگری، محوریت فعالیت با زنان همجنسگرا یا دوجنسگرا است. مردان بسیار کمی در این باره فعالیت میکنند که نقش کمرنگی در رسانههای بینالمللی دارند و یا یک مورد در دادگاه محکوم شده است. بنابراین، نقش شش رنگ پر رنگتر از سایرین است و با ورودشان به مسایل مردان همجنسگرا، مانند گزارش سربازی و اشاره به نقض حقوق، توجهی جامعهی مردان همجنسگرا را جلب کردهاند اما همکاری نزدیکی ندارند.
در تاریخ کنشگری الجیبیتیکوییر، سازمانهایی برای دفاع از افراد همجنسگرا شکل گرفتند که بعدها برای تنوع بیشتر و پوشش گسترده، تغییراتی ایجاد کردند. مثلا سازمان اقدام آشکار جهانی، دومین سازمان حقوق بشری برای دفاع از حقوق افراد الجیبیتیکوییر، پیشتر با نام کمیسیون بینالمللی حقوق بشر زنان و مردان همجنسگرا (ایگلهِرک) شناخته میشد اما پس از 25 سال نام خود را به اقدام آشکار جهانی تغییر داد. چنین اراده و نیتی در شبکه شش رنگ دیده نمیشود اما میل به فراگیری و رهبری جامعه در آنها بسیار است. امری که با بازکردن فضا و اعتماد به مردان همجنسگرا میسر میشود ولی آنها نشان دادهاند هنوز آمادهی این امر نیستند.
گروهی از منتقدان به موارد قلدری و تهدید نیز اشاره کردند. گفتنیست هیچ مدرکی برای این منظور ندارند و گفته میشود نگرانیهایی برای بیان آن به شکل عمومی دارند. درک میکنم کسی که در ایران است این چنین بگوید اما اگر فردی در کشوری آزاد است و از تهدید و یا ارعاب در نزد دوستان خود سخن گفت، باید بداند که در فضا و کشور امنی زندگی میکند. او مسئول است برای حمایت از افرادی که در چنین فضایی نیستند، موارد را ذکر و ادله را منتشر کند. اگر فرد غرب نشین این چنین نکرد، اینها شایعات است و اتهامات برای شخص بنده پذیرفتنی نیست.
موارد دیگر انتقادات موجود است اما هیچ مطلبی به شیوهی درست برای نقد شش رنگ منتشر نشده و یا شخصا ندیدهام. مثلا: برای تهیه این پست، از سه کنشگر مستقل سوال پرسیدم که نقدهای آنها چیست تا به شکل ناشناس در این متن بیاورم اما هیچ کدام از آنها پاسخی به پیامام ندادند. بنظر میرسد افراد از نوشتن نقد به شش رنگ ناتواناند و اگر خلاف این است، در بخش کامنت هر کسی میتواند نقدی بگوید و یا شش رنگ میتواند جواب بدهد (مواردی که به نظر بنده افترا باشد، حذف نمیشوند اما با هشدار و نقد در متنِ کامنت باقی خواهند ماند).

مرگ علیرضا و شش رنگ
ابتدا، خبر قتل یک جوان همجنسگرا در شبکههای اجتماعی منتشر شد و نیاز بود که خبرنگاران با شیوهی دو منبع معتبر و گروههای حقوق بشری به شیوههای متداول برای مستندسازی نقض حقوق بشر اقدام کنند. این خبر احساسات بسیاری از جامعهی پویا الجیبیتیکوییر در شبکههای اجتماعی را جریحهدار کرد. واکنشها در ابتدا بسیار احساسی بود اما با حاکم شدن نکات منطقی برای بررسی دقیق و راستیآزمایی خبر، «گروهی از کنشگران مستقل کوییر» اقدام به بررسی خبر کردند. آنها بعدتر در توییتر اقدام به انتشار بیانیهای کردند که درباره آن در پست گزارش تحلیلی نوشتهام.
شش رنگ خبر را با یک منبع تهیه و منتشر کرد. آن منبع مدعیست شریک علیرضا بوده ولی در بررسی اولیه و بعدتر بررسی دقیق و گفتگو با ایشان، هیچ مدرکی دال بر ارتباط عاطفی ایشان با مقتول برایم ثابت نشد. در متن تهیه شده، شش رنگ سال قتل را به اشتباه نوشت که نشان دیگری در کم دقتی در تهیه خبر است. عموما عجله در انتشار سبب چنین رویدادی میشود. پرسش اینجاست که چرا باید دقت و درستی خبر فدای سرعت انتشار از سوی این شبکهی مدعی پژوهش شود؟ به ویژه که مدیر آن، در نقد 1500 تصویر میگوید آنگونه کار نمیکند و نیاز به بررسی درست دارد.
متن خبرِ شش رنگ 825 کلمه دارد که 593 کلمه به معافیت سربازی، گزارش شش رنگ در این مورد و مسولیتپذیری جامعه و رسانه نسبت به خشونت علیه افراد الجیبیتیکوییر اختصاص پیدا کرده است. عنوان این چنین است: «قتل جوان همجنسگرای اهوازی در پی آشکار شدن گرایش جنسیاش در کارت معافیت سربازی». شش رنگ علت قتل را در چند ساعت پس از انتشار گسترده خبر در شبکههای اجتماعی و گفتگو با تنها منبعشان، عقیل ابیات، افشای هویتِ گرایش جنسی مقتول به واسطهی درجِ بند و بخشی میداند که میگوید: «بند 7: كژخوئيهايي که مغاير شئونات اجتماعي و نظامي (از جمله انحرافات جنسي و هموسکسواليتي ) باشد : شش ماه معاف موقت. تبصره: پس از شش ماه در صورت اثبات در مراکز درماني ن.م. : معاف دائم». پرسشی دیگر طرح میشود: چگونه قاتلین به کارت معافیت دسترسی پیدا کردهاند؟
دوست علیرضا به من گفت که مادر علیرضا یکی از چهار زنیست که پدر علیرضا با او ازدواج کرده و بعد طلاق گرفتهاند. علیرضا تنها فرزند مادرش بود. مادر علیرضا در خانهای با یکی دیگر از زنان پدرش زندگی میکرد که نشانی آن برای دریافت کارت پایان خدمت به سازمان نظام وظیفه ارسال شده بود. برادر ناتنی او در خانهای دیگر زندگی میکرده و آنها به دلیل مشکلات خانوادگی، به خانهی یکدیگر رفت و آمد نداشتهاند. مشخص نیست چگونه برادر ناتنی به کارت دسترسی پیدا کرده، بند و بخش را در اینترنت جستجو و با خواندنِ هوموسکشوالیتی در توضیحات، به همجنسگرایی او پی برده و تصمیم گرفته نقشهی قتل را عملی کند.
منبع این دریافت، عقیل ابیات است که بعدتر در گروه تلگرامی خود، فایل صوتی را منتشر میکند و میگوید: «ببین دوست عزیز من توی بیبیسی که مصاحبه کردم […] به این اشاره نکردم که روی کارتش نوشتن […] اما چون من این رو به شادی امین گفتم که ممکنه […] از این طریق باشه، اون این رو خبرسانی کرد. تنها بخاطر این که یک فشاری به روی جمهوری اسلامی بیارن که کارتها رو عوض کنند و این ماده و بخشش رو پاک کنند و چیز دیگهای بنویسند. حالا مثل کارتهایی که معافیت میگیرن، بقیه. تنها فقط به همین دلیله که این منتشر شده».
درواقع عقیل در این فایل صوتی اظهار میکند خودش به این قطعیت نرسیده که علیرضا به خاطر افشای بند مندرج در کارت معافیت به قتل رسیده باشد.
در گفتگوی بیبیسی فارسی با عقیل ابیات، جمال الدین موسوی از او میپرسد چطور هویت گرایش جنسی علیرضا افشا شده است؟ او پاسخ میدهد: «ممکنه همون روز سه شنبه مطلع شده باشند. حالا از چه طریقی دقیقا من نمیدونم این رو ولی از قبل امکانش نبوده چون اگر این رو میدونستند، قبلا این کار رو باهاش میکردند. همون روز سه شنبه که داشت کارهای قبل از ایرانش رو انجام میداد، اون موقع متوجه شدند. در پایان این گفتگو، عقیل ابیات تایید میکند که قبلا علیرضا از تهدیدات جانی بیم داشته است. اشاره او به فایل صوتیست که ظاهرا در چتهای ایشان با علیرضا دریافت شده است.
همان طور که در پست گزارش تحلیلی نوشتم، علیرضا به خدمت سربازی رفته بود اما به دلیل آزارهایی که دیده بود، آموزشی را رها میکند. بعدتر به عنوان سرباز فراری دستگیر میشود و اظهار میکند همجنسگراست و از آنجا روند معافیت همجنسگرایی او آغاز میشود. به همین دلیل او تا دریافت کارت، ممنوع الخروج بوده و برای رفتن نیاز به آن داشته است. از فایلهای صوتی نیز مشخص است تهدید به مرگ شده و رفتن او تیر خلاص به آنچه آبروی خانواده، فامیل و طایفه میخوانند بوده است.
شبکه ایران اینترنشنال با پخش این فایل صوتی از علیرضا که درباره حمایت پدر خود نسبت به تهدیدات جانی فامیل پدری میگوید، گفتگویی با شادی امین، مدیر شبکه شش رنگ، انجام میدهد. در این گفتگو شادی امین تحلیل و بررسی درباره تهدیدات ندارد اما به معافیت همجنسگرایی و بخش 5، بند 7 اشاره میکند که در سایت نظام وظیفه «هوموسکشوالیتی» -فارسی نویسیِ اصلاح گرایش جنسی صرفا به همجنس در انگلیسی (Homosexuality)- در آیننامه آورده شده. منتقدان میگویند، شبکه زنان لزبین در معرفی معافیت همجنسگرایی مردان و بخش و بند مورد نظر به جامعه ایرانی بسیار موفق عمل کرده و این امر افراد دارای کارت معافیت را در خطر بیشتری قرار داده است.

بعدتر این شبکه تلویزیونی در برنامه چشمانداز، گفتگویی با عقیل ابیات میکند. سیما ثابت، مجری برنامه، از عقیل سوالهای چالشی میپرسد. او میپرسد: در تماس تلفنی قاتلین با مادر علیرضا، آیا دلیل قتل را گفتهاند؟ عقیل ابیات پاسخ میدهد: «هنوز […] اطلاع درستی نداریم و بازرسیهایی انجام نشده چون هنوز قاتل دستگیر نشدن. دقیقا چرا و انگیزشون چه چیزی بود، هنوز مشخص نیست.» بعد سیما ثابت میرسد: چرا میگویند بر اساس اطلاعاتی که روی کارت معافیت سربازی او بوده آنها مطلع شدند او دگرباش است و دست به قتل او زدند؟ این صحبتیست که از صبح تا حالا که خبرش مطرح شده به طور گسترده خیلی زیاد گفته شده. من فکر میکنم در مصاحبههای گذشته خود شما هم این را مطرح کردید. عقیل پاسخ میدهد: «بله، این یک […] امکان هست. چون ایشون با من تماس گرفتند و گفتند قبل از اینکه من پاکت حاوی کارت پایان خدمتم را باز کنم، حس کردم پاکتم باز شده و بعد چسبونده شده. به همین دلیل فکر کردم این اتفاق باعث شده برادرشون پاکت رو بازکرده باشند و متوجه گرایش جنسیشون شده باشند.
این در حالیست که عقیل ابیات از چنین احتمالی نه در مصاحبهی با بیبیسی صحبت میکند و نه در آن فایل صوتی که بنظر پس از این مصاحبه ضبط شده است. مهمتر از آن، دوست علیرضا به من گفت، علیرضا خودش پاکت را دریافت کرده و بلافاصله در یک تماس گروهی با گروهِ دوستاناش، آن را نشان داده و اظهار خوشحالی کرده است.
بر این اساس منتقدان عقیده دارند، علت اصلی مرگ علیرضا، اطلاعات مندرج بر روی کارت معافیت او نبوده است. با این حال، گروهی از فعالان کوییر در بیانیهای گفتهاند علیرضا به ضرب گلوله کشته شده و دلیل قتل او اختلافات خانوادگی بوده است. البته آنها اشاره کردهاند که «قابل ذکر است که در سالهای گذشته و در موارد مشابه، نزدیکان و خانواده قربانیان به دلیل فشارهای اجتماعی و حکومتی از گفتن حقیقت سرباز زدهاند.» با این حال مساله گلوله نادرست است و منبع آنها نیز بیاعتبار بشمار میرود زیرا مادر علیرضا و معاونت انتظامی استان میگویند بریدگی گلوی علیرضا علت مرگ است.
واکنش رسمی مقامات
تا کنون هیچ مقام رسمی از سوی دولت و یا دادگستری در این باره واکنشی نشان نداده است. با وجود واکنش گسترده از سوی هنرمندانی مانند رضا صادقی، الناز شاکردوست، شقایق دهقان، فاطمه گودرزی، هنگامه قاضیانی، محراب قاسمخوانی و بسیاری دیگر در داخل کشور و همین طور بخش قابل توجهای از مردم در شبکههای اجتماعی، مقامات ترجیح دادهاند سکوت کنند. تنها یک مقام انتظامی در گقتگو با رکنا آن را تایید کرده که پیشتر در پست گزارش تحیلی آن را بازنشر کردم و به تحلیل گذاشتهام.
شش رنگ نیز خبری از ساعد نیوز را با این تیتر منتشر کرده: «جانشین پلیس استان خوزستان: «علی فاضلی منفرد، از طریق بریدگی گردن به قتل رسیده است». و در توضیح مینویسد: «علت مرگ علی فاضلی منفرد، جوان همجنسگرای عرب، معروف به علیرضا، بریدن سر از ناحیه گردن توسط قاتل یا قاتلین بوده است.» در اینجا وارد جزئیاتی میشوم که خواندنش ممکن است برای برخی از مخاطبان دشوار باشد.
بریدن سر از ناحیه گردن معنی جدا سازی سر از گردن دارد و بریدگی از ناحیه گردن، معنی گلو بریدن میدهد. این چنین نوشتن خواننده را به گمراهی میکشاند. به راستی چرا؟
همچنین، شش رنگ در نقل قول امانتداری را رعایت نمیکند. برای مثال در خبر رکنا که ساعد نیوز از آن نقل کرده و شش رنگ به اشتراک گذاشته، سرهنگ یدالله امیری فامیلی علیرضا را فاضلی مفرد مینامد. در پست گزارش تحلیلی نوشتم ممکن است این یک اشتباه تایپی باشد و راه چاره تماس با خبرنگار، سرویس خبری و یا روابط عمومی رکنا برای پیدا کردن اصل ماجراست. یک راه دیگر گفتگو با دوستان او و یا پیدا کردن اعلامیه علیرضاست. بر اساس نوشتهی روی سنگ قبر علیرضا، نام فامیل او فاضلی منفرد است و احتمالا در تهیه خبر، رکنا اشتباه تایپی داشته و حرف نون جا مانده است اما در نقل قول باید امانت داری شود. چرا شش رنگ که ادعای پژوهشی دارد، این چنین نکرده است؟ آیا این همه بیدقتی و یا رعایت نکردن اصول، پژوهشهای آنها را زیر سوال نمیبرد؟
بعدتر شش رنگ با رویکردی غیر حرفهای مینویسد: «برخی در مصاحبهای با شبکه ایران اینترنشنال، سعی در القای تردید در صحت اطلاعرسانی ششرنگ داشتند و ادعا کردند «فعالین تایید میکنند که (علیرضا) تا حدودی گلوله خورده»!!! این افراد “مستقل” امروز با گزارش پلیس باید از نحوه قتل فجیع علیرضا و دقت خبر ششرنگ آگاه شده باشند.» این در حالیست که شش رنگ هیچ دلیل قانع کنندهای برای انگیزه اصلی قتل که افشای هویت گرایش جنسی علیرضا بر روی کارت معافیت بوده ندارد. همینطور در خبر اولیه نوشتهاند قاتلین دستگیر شدهاند که در همین خبر خودشان با توضیح تکذیب میکنند که گواهی دیگر بر کامل نبودن خبر دارد.
چرا در انتشار خبر تعجیل شد؟
ابتدا نیما نیا، نقاش و کنشگر کوییر، در توییتی این خبر را منتشر کرد و نوشت: «به زودی اطلاعاتی دقیقتر مبنی بر صحت خبر منتشر خواهد شد؛ هرچند هنوز امیدواریم که خبر صحیح نباشد». پس از آن شش رنگ خبر را منتشر کرد و گروهی از کنشگران نسبت به انتشار خبری که تایید نهایی نشده و منبع دومی ندارد، اعتراض کردند. یکی از کنشگران که بنظر میرسد از اعضای شش رنگ باشد (به طور رسمی در وبسایت نیاوردهاند) در توییتر نوشت: «کجای کارید شما؟ دنیا براتون چیه؟ مسابقهاست؟ تمام مدالها مال شما!». منتقدان در پاسخ میگفتند بنظر شش رنگ برای مرجع خبر بودن، در انتشار عجله کرده است و ملیکا زر این اتهام را به آنها وارد میکرد. فضا در توییترِ رنگینکمانی به شکلی بود که بیشتر از خشم از نفرتپراکنی رژیم، قتل جوان همجنسگرا و یا مبارزه با همجنسگراستیزی، بخش قابل توجهی کاربران آشکارا همجنسگرای توییتر به نقد جدی شش رنگ پرداختند.
شش رنگ بعدتر واکنشهای بینالمللی به خبر قتل علیرضا را منتشر کرد که به مواردی اشاره میشد که به نقل از این شبکه منتشر شده بود. آیا میشود از این نتیجه گرفت که شش رنگ با چنین کاری تلاش کرده گوی سبقت را در خبررسانی از دیگران بگیرد؟ آیا میتوانیم بگویم به دنبال مدال بوده و انگیزههای گروهی در برخورد با مرگ علیرضا داشته؟ اگر شش رنگ منتشر نمیکرد چه میشد؟ آیا بیبیسی فارسی حاضر بود در بخش خبری خود به این موضوع اشاره کند؟ آیا شبکههای بینالمللی واکنش نشان میدادند؟ رسانههای انگلیسی جهانی چگونه و از چه منبعی واکنش نشان میدادند؟ آیا همجنسگرایان مرد برای داشتن رسانهی خود و یا افراد مخالف شش رنگ برای داشتن صدای متفاوت تلاش کردهاند؟ چرا خبرگزاریها و تشکلهای حقوق بشر سکوت کردند؟ آیا شش رنگ به پایمان نشدن خون علیرضا کمک کرد یا کنشگران و سازمانهایی که سکوت کردند و یا قتل علیرضا را جور دیگری دیدند؟

دربارهی سکوت هرانا و نهادهای حقوق بشری ایرانی-فارسی
کار یک سازمان حقوق بشری یا خبرگزاری حقوق بشری این است که در شرایط غیرانسانی و دردآور، به دنبال مستندسازی و درستی خبر باشد. این امر مطالبهی حق خواهی، جلوگیری از بروز دوباره فاجعه و التیام بازماندگان را به بار میآورد. اما با گذشت چند ماه از قتل علیرضا، آیا این نهادهای مدعی حقوق بشر در مستندسازی یا خبررسانی برای گلوی بریدهی علیرضا گامی برداشتهاند؟
شخصا انتظار داشتم خبرگزاری حقوق بشری ایران، هرانا درباره قتل علیرضا مطلبی منتشر کند. در این زمینه با فردی که که با هرانا کار میکند در ارتباط بودم تا منبع خبری معتبری به رسانههای جریان اصلی خارج کشور داده شود؛ زیرا بدون چنین منبعی پوشش گستردهی این خبر ناممکن بنظرم میرسید. در این فاصله شش رنگ خبر را کار کرد. شیوه اطلاع رسانی خبر، همهی ما را شوکه کرده بود زیرا افشای هویت گرایش جنسی فرد بخاطر کارت معافی از سوی افرادی چون من که تجربهی زیست همجنسگرای مردانه با معافیت همجنسگرایی را دارند بسیار سخت به نظر میرسید. به ویژه که خبر دستگیری قاتلین به سرعت و دقت تکذیب شد و در صادق بودن منبع خبر -به دلیل اظهارات پیشین در جامعه الجیبیتیکوییر پناهنده در ترکیه، زیر سوال رفتن ادعای ارتباط عاطفی ایشان از سوی دوستان نزدیک علیرضا و ناتوانی این فرد در رد تناقضات- تردیدهای بسیاری بود.
با این حال، بنظرم بیبیسی فارسی راه درستی را در این زمینه پیگیری کرد و با پخش فایل صوتی از علیرضا، گفتگو با دوست علیرضا و اشاره به بیانات عقیل ابیات، که گفتند با مقتول در ارتباط بوده، انگیزهی به اصلاح ناموسی قتل را نشان دادند. آنها به مساله خشونت علیه افراد الجیبیتیکوییر پرداختند و به نوعی از پایمال شدن خون علیرضا جلوگیری کردند.
بنیاد برومند، کمپین حقوق بشر در ایران، عدالت برای ایران، کانون مدافعان حقوق بشر، دیدبان حقوق بشر و یا نهاد حقوق بشری ایرانی یا بینالمللی به موضوع علیرضا نپرداختند و تنها توییتر سازمان عفو بینالملل به این موضوع واکنش نشان داد که هرانا با ترجمهی آن دراینباره نوشت: «علیرضا فاضلی منفرد، جوان همجنسگرای اهوازی در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ توسط چند مرد دیگر که گفته میشود از بستگان او بوده اند به قتل رسید. بر اساس گزارشات منتشر شده در شبکه های اجتماعی و توسط برخی فعالان این حوزه، قتل او به دلیل بیان گرایش جنسی او صورت گرفته است.»
هرانا در پاراگراف بعدی توضیح میدهد: «هرچند این نخستین بار نیست که فردی به دلیل بیان گرایش جنسی خود توسط نزدیکانش به قتل رسیده و یا با آزار و اذیت مواجه می شود با این حال برخی منابع محلی طی روزهای اخیر نظرات ضد و نقیضی در خصوص علت قتل این شهروند از جمله «اختلافات مالی خانوادگی» را مطرح کرده اند.» این در حالیست که مشخص نیست آن منابع محلی چه کسانی هستند.
اگر منابع مورد اشاره، همان منابع کنشگران مستقل است، آنها نیز گفته بودند علیرضا با گلوله کشته شده. موضوعی که از طریق دو منبع مادر علیرضا و معاونت انتظامی استان رد شده است. بنظر میرسد هرانا هیچ اقدامی برای برقراری ارتباط با دوستان نزدیک علیرضا نکرده و حتی تلاش نداشته خودش با مادر علیرضا تماس بگیرد. چرا؟ آیا جان علیرضا مهم نبود؟ آیا مسالهی یک فرد همجنسگرا آنقدر اهمیت ندارد که آنها برای ارتباط با مادر علیرضا تاکنون تلاش نکردند؟ آیا اختلافنظر با شادی امین یا شش رنگ باعث چنین کاری شده است؟ آیا شیوهی بیبیسی فارسی و استناد به آن یاریگر نبود؟ اگر شش رنگ این خبر را به این شکل کار نمیکرد، آیا خون علیرضا توسط این مدعیان حقوق بشر پایمال نمیشد؟

پس انگیزه قاتلین علیرضا چه بوده؟
مسئله اختلاف مالی در حالی طرح میشود که پدر علیرضا در قید حیات است. دوستان علیرضا میگویند مدتها بود علیرضا حمایت مالی نمیشد و هزینههای زندگی و عملهای زیباییاش را دوستانش در داخل و خارج کشور پرداخت کردهاند. خود علیرضا در فایل صوتی میگوید پدرش سوی افرادی که تهدید به قتل کردهاند را گرفته بود. علیرضا در این فایل از «فامیل پدری» استفاده میکند. آیا با این گزارشها میتوان گفت مساله مالی بوده؟
از طرفی، چرا برای مسئله مالی گردن بریدهاند؟ شیوهای که در قتلهای به اصطلاح ناموسی در خوزستان گزارش میشود. چرا باید خانههای خود را خالی کنند، و در تماسی اعتراف کنند آنها این چنین کردهاند؟ چه افتخاری در چنین کاری بوده است؟ آیا نمیتوانستند با آن نیسان آبی که علیرضا را ربودند، او را زیر کنند و مانند یک تصادف جلوه دهند؟
در فایل صوتی، علیرضا از علاقهاش به آرایش کردن میگوید و بیان جنسیتی یا اجراگری جنسیتی خود که موانعی از جمله تهدید جانی برای او داشته است. به عنوان یک مرد همجنسگرای خوزستانی میتوانم به راحتی با این موضوع ارتباط برقرار کنم و علیرضا را درک کنم و بنظرم میرسد، زنان همجنسگرا در شبکه شش رنگ و گروهی از کنشگران کوییر نیز میتوانند این چنین ببینند. با این همه چرا شش رنگ معافیت همجنسگرایی را دلیل افشای گرایش جنسی و قتل معرفی کرده است؟
منتقدان میگویند شش رنگ به دنبال ارائه کار سازمانی خود و معرفی برند خود بوده و به نوعی با برقراری رابطه بین قتل علیرضا با معافیت و معافیت با گزارش معافیت خود، به دنبال پروموت یا ترویج خودشان بوده و به خون ریخته شده توجه چندانی نداشته است. این منتقدان عقیده دارند هدف نهایی شش رنگ گرفتن کمکهای مالی بیشتر بوده است. برخی از این منتقدان به تندی به نقد شش رنگ پرداختهاند و این عمل را نان زدن در خون علیرضا نام نهادند.
گزارش شش رنگ از معافیت همجنسگرایی چیست؟
شبکهی زنان همجنسگرا و ترنس جندر ایرانی، گزارشی به تاریخ 28 اردیبهشت 1395 با عنوان «اعترافگیری از مردان همجنسگرا، شرط صدور کارت معافیت از سربازی» منتشر کرد. شش رنگ در این گزارش خبر از تغییرات در آیننامههای معافیت از خدمت اجباری داد و اظهار کرد سازمان نظام وظیفه با برخوردی پلیسی به دنبال اعترافگیری از افرادیست که این شبکه همجنسگرا نامید. در این گزارش هویتِ مرد دوجنسگرایی که کشش جنسی به همجنس دارد و برای معافیت اقدام میکند، نادیده گرفته شده و هیچ گزارشی از این گروه افراد الجیبیتیکوییر نوشته نشده است.
شش رنگ ادعا کرده با هشت مرد همجنسگرای مقیم ایران مصاحبهای مفصل داشته و مشخص نیست چطور این افراد انتخاب شدند. همچنین مشخص نیست این هشت نفر از کدام شهر یا استان اقدام کردند. معلوم نیست شش رنگ در این مورد همکاری با کنشگران همجنسگرای مرد داشته و یا تنها با چند نفر به گفته خودشان شهروند همجنسگرای ایرانی گفتگو کردهاند. از سوی دیگر، با هیچ فرد ترنسی در این گزارش گفتگو نکردند و مشخص است آنها درباره معافیت ترنس اطلاعات کافی را ندارند؛ زیرا از سال 88 افراد ترنس بر اساس ماده 39، بند 46 معافیت از خدمت وظیفه شدهاند. موصوعی که در این گزارش با آن اشاره نشده است.
نه سال پیش در مجله اقلیت در اینباره توضیح دادم «در ماده 39 آمده: «مشمولان مبتلاء به بيماريها دستگاه ادراري تناسلي با توجه به نوع بيماري كه به آن مبتلا ميباشند از معافيتهاي مندرج در هر بند به شرح زير استفاده خواهند نمود» و بند 46 مشخصا اشاره می کند «دو جنسي معاف دائم» در گزارش نوشته شده «به بیان دیگر، آییننامه جدید که در سال ۱۳۹۳ تصویب و در نزدیک به دو سال گذشته به تدریج اجرایی شده است، دو ویژگی دارد: یکی اینکه همجنسگرایی را از ترنسجندریسم جدا میکند و دیگر آنکه ترنسجندریسم را از زمره انحرافات اخلاقی بیرون میآورد و معافیت دائم را بدون روند شش ماهه معافیت موقت برای آن در نظر میگیرد.»
به گزارش بیبیسی فارسی، حسن موسوی چلک، مدیرکل وقت دفتر آسیب دیدگان اجتماعی بهزیستی در این باره به خبرگزاری فارس گفته بود«به گفته آقای موسوی چلک، طی دو سال گذشته بررسی هایی به عمل آمده و رایزنی هایی با سازمان نظام وظیفه ایران صورت گرفته است و در نتیجه از این پس ممکن است این افراد با کدهای مربوط به اختلال غدد و یا دیابت معاف شوند.». ظاهرا منظور آقای موسوی ماده39 و بند46 بوده.

وبسایت شش رنگ
از سوی دیگر، وقتی به گرافیک وبسایت شش رنگ نگاه میکنم، ارتباط بصری بین این وبسایت و مجلههای زرد میبینم. برای مثال تصویری که برای انتشار قتل علیرضا درنظر گرفته شده، گرافیکی با خون و فونتهای بزرگ است و کارت معافیتی که از یک کیف پول با خون بیرون آمده. بنظر میرسد تیتر خبر و گرافیک تهیه شده به شیوهی مجلات اخبار حوادث و با محوریت کارت معافیت تهیه شده و این از شبکهای که خود را در زمینهی پژوهش پیشرو میداند بعید بنظر میرسد.
در متن نیز رویکرد حرفهای کمتر دیده میشود. برای مثال، در خبر قتل علیرضا، استناد نکردن به منبع دوم و تعجیل در انتشار خبر و اظهار علت مرگ بدون ادله کافی و روشن و رها کردن ابهامات و اطلاع ندادن نسبت به ابهامات از جمله شواهد حاکم بر این ادعاست.
نتیجهگیری
بنظرم شش رنگ در مساله قتل علیرضا بیشتر به کار سازمانی خود توجه داشته و بدون دلیل قانع کننده، مساله کارت معافیت و افشای هویت گرایش جنسی علیرضا را طرح کرده است. آنها بررسی درستی نکردند، راستیآزمایی صحبتهای عقیل ابیات را پیش نگرفتند و درباره این فرد تحقیقی نداشتند. فایل صوتی از علیرضا که از تهدیدات خبر میداد را در تعجیل مشهود برای انتشار خبر از دست دادهاند و در ادامه که تیم کاربلد بیبیسی فارسی به آن دست پیدا کرد، هیچ واکنش درستی به آن ندادند. این که این عمل برای افزایش شانس شبکه در گرفتن کمک مالی بوده، نیتخوانیست و به دور از اخلاق است تا این چنین گفت اما افکار عمومی جامعه الجیبیتیکوییر اینگونه احساس کردهاند و باید شش رنگ به دنبال ترمیم بیاعتمادی حاصل از عملکرد غیرحرفهای خودش باشد.
از طرف دیگر، افشای گستردهی بخش و بند مندرج در رسانهها، مردان همجنسگرای دارای معافیت را درخطر بیشتری انداخته است. برای مثال: من در سال 1389 معافیت همجنسگرایی گرفتم که در آن زمان ماده و بند دیگری روی کارتم مندرج شد. برای ثبتنام در یک آموزشگاه اقدام کردم و بدون پرسش از کارتم کپی گرفتند و در فایل ذخیره کردند. همین طور برای گرفتن گواهینامه اقدام کردم که بدون پرسش و پاسخی آن را به آموزشگاه رانندگی دادم تا از آن کپی بگیرد. حالا با بیان بخش و بند در رسانههای بینالمللی، هر فردی که به این رسانههای فراگیر دسترسی دارد، میداند بخش 5 و ماده 7 چیست حال آنکه نمیداند بند 8 یا 6 چه میتواند باشد. این شیوهی بیان بیاحتیاطی و غیرمسولانه بوده و بنظرم از عدم همکاری درست با مردان همجنسگرا میآید. وعدهای که شش رنگ در سال 1389 آن را در ابتدای راه داده بود اما هرگز به شکل درست عملی نکرد.
از سوی دیگر اعتماد به شش رنگ نزد رسانههای بینالمللی و کنشگران حقوق بشری خدشهدار شده است. برای مثال رادیو فردا در تیتری نوشت ««بازداشت سه نفر» به اتهام قتل یک همجنسگرا در اهواز» اما میدانیم که این خبر به سرعت تکذیب شد. حالا رادیو فردا به خبری استناد کرده و تیتری را انتخاب کرده که اصلا درست نیست. در متن خبر نیز شش رنگ ننوشته بود اطلاعات تکمیلی منتشر خواهد شد. به خودی خود بیان اخباری که تایید نشده و اشتباه است از اعتبار گوینده کم میکند و شش رنگ با این کار به ضد خود تبدیل شد. حالا شبکههای خبری و خبرگزاریهایی که ممکن است بخاطر سلیبریتی بودنِ شادی امین، به شش رنگ توجه کنند، دیگر با تردید به اخبار منتشر شده از سوی وبسایت شش رنگ توجه خواهند داشت. همین طور، پژوهشهای آنها نیز توسط خودشان کم اعتبار شده است.
در مورد دیگری، مینا خانی -که با کپشن تهیهکنندهی شش رنگ در برنامه چشم انداز حضور داشت (نمیتوانیم اطلاعات اعضای این شبکه را در وبسایت آنها پیدا کنیم)- نتوانست به درستی اشتباه مهمان دیگر برنامه، حسین قاضیان، را درباره تاریخ خروج همجنسگرایی از لیست بیماریهای سازمان ملل تشخیص دهد-دقیقه 19:52- ولی آنقدر حضور ذهن داشت که در نوبت خود دو تذکر درباره گزارشهای شش رنگ بگوید -حال آنکه تذکر اولی بیجا بود و دومی نیز بدون اشاره به کژخویی و انحراف جنسی که هرچه میتواند باشد، با معرفی بیش از پیش بخش و بند مربوط به معافی، جامعهی هوموفوب ایران را نسبت به این اعداد روی کارت معافیت شرطی کرد.
سالروز خروج همجنسگرایی از لیست بیماریها سازمان بهداشت جهانی در مبارزه علیه همجنسگراهراسی/ستیزی بسیار اهمیت دارد. برای من به عنوان یک فرد همجنسگرا، مانند جشن ملیست زیرا از 17 می 1990، این روز به عنوان روز جهانی مباره با همجنسگراهراسی و بعدتر دوجنسگراهراسی و ترنسهراسی (آیداهوت) نامگذاری شده است. اینگونه پاسخگوییهای افرادی مانند مینا خانی دررسانههای جریان اصلی و نبودن مردان همجنسگرا با تجربهی زیست خود برای بیان دغدغههایشان، ناامیدی و دلسردی در بین افکار عمومی مردان همجنسگرای ایرانی به وجود آورده است. با شیوههای تخریبی و جملههای شخصی برای نقد افراد بسیار مخالفم، با این حال نداشتن اشراف به اصل موضوع و برجسته کردن کار شش رنگ، دردی از دوای جامعه همجنسگرایان، دوجنسگرایان، ترنسها، کوییرها و… ایرانی دوا نمیکند.
ضمن این که با بیاعتمادی جامعه الجیبیتیکوییر ایرانی به آنها، حتی آن چند مورد استفاده و ارتباط صرفا کاری با افرادِ خارج از شش رنگ را نیز از دست دادهاند. درواقع بیشترین آسیب را شش رنگ با اقدام اشتباه خود، به خودش وارد کرده اما ضرر دیگر به جامعه الجیبیتیکوییر ایرانی آمده که منفعلانه، اجازهی چنین اقداماتی را داده است. به راستی از ماست که بر ماست.